بارون

ساخت وبلاگ
باران ریزی میبارید و من تمام پیاده رو ها را قدم زده بودم.تمام حرف ها را گفته و شنیده بودم.تمام راه ها را رفته بودم...و فقط برای من باران،باران بود...
برچسب‌ها: یادداشت ها
نوشته شده توسط در 0:51 |  لینک ثابت   • 
بارون...
ما را در سایت بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodkoshi-vazheha بازدید : 111 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1396 ساعت: 4:33

بیا و فکر کن یکهو سر و کله عشق 15سالگی ات پیدا شود!مثل گوش دادن اهنگ آنشرلی گنگ است...انگار دلت نمیخواهد تمام شود گوش دادن این اهنگ حالا هر چقدر مهسای بد سلیقه بگوید از این آهنگ بدش می آید.هنذفری را بیشتز توی گوشم فزو میبرم...دختری که کنارم دراز کشید بارون...
ما را در سایت بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodkoshi-vazheha بازدید : 130 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1396 ساعت: 4:33

ساعت 3 و 13 دقیقه بهم هشدار میده که داره از وقت خوابت میگذره!و من همچنان مصر هستم که بیام بلاگفا و بنویسم ازحال خوب و بد این روز هام. بالاخره اومد اون کسی که باید می اومد.یه عاشقانه  رو پشت سر گذاشتم و جالب این بود که تو همون عاشقانه و اتفاقات خنده دار توش فهمیدم که چقدر دلم برای تنها بودن تنگ شده.این رو درک نمیکنم چرا زمانایی که زیبا بود و با هم به جاهای قشنگی رفته بودیم لحظه هایی که من بودم و او بارون...
ما را در سایت بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodkoshi-vazheha بازدید : 106 تاريخ : سه شنبه 4 مهر 1396 ساعت: 6:26

خودکشی واژها تولدت مبارک... یک سالگیت ...نه!بیست سالگیت مبارک. تو سالهاست در من بودی....سالها خودکشی کردم و هیچ کجا ثبت نشد...سالهای پر از تجربه های تلخ!وسط قرص هایی که خوردم و خود کشی های نا سرانجام! یا نه زمانی که اولین بار عاشق شدم!تو از همان وقتها بدنیا آمدی! و اسمت را گذاشتم خودکشی واژه ها!چه قدر بهت می آمد.تو دختر چروکیده ای هستی که گریه های زیادی کرده ای خریت ها کرده ای و حالا.....آنقدر خست بارون...
ما را در سایت بارون دنبال می کنید

برچسب : خودکشی, نویسنده : khodkoshi-vazheha بازدید : 147 تاريخ : سه شنبه 4 مهر 1396 ساعت: 6:26

توی راه پله نشسته ام و به عبور سریع ماشین ها نگاه میکنم...بادی توی چادرم میپیچد و حالم دگرگون میشود ....به ستاره هایی در دور دست نگاه میکنم....به ال ای دی های مغازه روبرویم...به پنجره هایی که محاصره ام کرده اند .وسط زندگی آدم ها نشسته ام....وسط اندوه و شادی هایشان...شاید هم وسط قرص های شبانه زنی که مردش هنوز به خانه برنگشسته است......در خودم مچاله میشوم....مثل کاغذی سپید پر از خط خطی که خیال شعر ش بارون...
ما را در سایت بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodkoshi-vazheha بازدید : 107 تاريخ : سه شنبه 4 مهر 1396 ساعت: 6:26

- بارها آدم ها از من پرسیدند که دوستش داری با عاشقش هستی ؟ و من ماندم چه بگویم! من از احساسات خودم هم بی خبر بودم! - بی شک بپرسند ساعت مورد علاقه ت چیست میگویم همان ساعتی که میروم به رخت خواب!همان ساعتی که بی دغدغه چشم هام را میبندم. ...همان ساعت دوست داشتنی خواب آلودگی.... - من همیشه از سرما متنفر بودم! و بهترین فصل برایم بهار و تابستان بود .. با اینه اهل بهمن بودم اما هیچوقت دلم برایش غنج نرفت ع بارون...
ما را در سایت بارون دنبال می کنید

برچسب : زمستان, نویسنده : khodkoshi-vazheha بازدید : 102 تاريخ : سه شنبه 4 مهر 1396 ساعت: 6:26

بین قفسه های کتاب کتابخانه برایم کتاب گذاشته بود....و یک پلاک الله...که هنوز هم کنج کیفم جا خوش کرده.ما دنیای غریبی داشتیم.بخاطر من می آمد انجمن شعر! و یادم است چقدر روی همه چیز حساسیت افراطی داشت...نماز شب هایش  و روزه های گاه و بی گاهش... دنیای خاکستری غمگینی بود... اولین آدمی بود که بعد از پدرم دستش را گرفتم....هنوز تحکم آن دست ها توی حافظه چشم هایم ثبت شده... بعد از او دنیا به طرز احمقانه ای ت بارون...
ما را در سایت بارون دنبال می کنید

برچسب : ولیمه, نویسنده : khodkoshi-vazheha بازدید : 87 تاريخ : سه شنبه 4 مهر 1396 ساعت: 6:26

برایم مهم نبود اصلا که رفیق نبود... مهم نبود که مرا!!!ترجیح داده بود...پیچانده بود !فروخته بود و هر  اسمی که میشود رویش گذاشت که انکار هم نکرد فقط با چند بهانه خواست توضیح بدهد...توجیه کند..  فکر میکردم بعد از آن اتفاق با خانم جیم  قطع رابطه کنم اما یکهو فکر کردم همه چیز بستگی به انتظارت از طرف دارد. زیاد هم انتظار نداشتم  .برای همین دلم نشکست و قطع رابطه نکردم بلکه رفتم فردای همان شب خانه شان چتر بارون...
ما را در سایت بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodkoshi-vazheha بازدید : 115 تاريخ : سه شنبه 4 مهر 1396 ساعت: 6:26

بودنت هنوز مثل بارونه....

تازه و خنک و ناز و آرومه...

مرسی زهرا جان با اهنگ قشنگ وبلاگت 


برچسب‌ها: یادداشت ها
نوشته شده توسط در 13:40 |  لینک ثابت   • 
بارون...
ما را در سایت بارون دنبال می کنید

برچسب : پرتقال, نویسنده : khodkoshi-vazheha بازدید : 99 تاريخ : سه شنبه 4 مهر 1396 ساعت: 6:26

اصلا عجیب تر از این هم مگر میشود!!! من تمام عشق هایم تمام رابطه هایی که اسمش عشق بود را بخاطر چیز های مردانه از دست دادم....!معادله ساده ایست...قطعا کاری از دست من بر نمی آمد و باید حذف میشدم...حالا یک وقت هایی بهتر است با بی تفاوتی مثلث عشقی ایجاد کنی! _خب عزیزم تو با یکی باش!من درکت میکنم! و خدایی ترسیدم...ترسیدم که از دستم برود..یا نه  .شاید ترسیدم که پای من به این چیز ها باز شود....حالا گفتم ب بارون...
ما را در سایت بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodkoshi-vazheha بازدید : 124 تاريخ : سه شنبه 4 مهر 1396 ساعت: 6:26

دوشنبه سوم مهر ۱۳۹۶

بشکن کسی نیست جمع کنه بشکن کسی نیست درک کنه...

#هنوز همونم 

#صادق

نوشته شده توسط در 1:1 |  لینک ثابت   • 
بارون...
ما را در سایت بارون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khodkoshi-vazheha بازدید : 111 تاريخ : سه شنبه 4 مهر 1396 ساعت: 6:26

اولین بارون پاییزی هم بالاخره اومد.....خدایا شکرت بارون...
ما را در سایت بارون دنبال می کنید

برچسب : بارون, نویسنده : khodkoshi-vazheha بازدید : 94 تاريخ : سه شنبه 4 مهر 1396 ساعت: 6:26